بدون عنوان

سلام به دخمل گلم...آروشا کوچولوی باهوش!

مامانی قربونت بره که انقدر شما ناز و ادا داری عسلم!

شما امروز ٥٣ روزته مامانی...و داری شیرین  کارایهای جدیدی میکنی گلم.

تازگیها وقتی باهات حرف میزنم با دقت توی چشمام نگاه میکنی و

چشم ازم بر نمیداری. وقتی از کنارت رد میشم با نگاه دنبالم میکنی...

وقتی بغلمیخوای تا من رو میبینی کلی بیتابی میکنی که یعنی

 منو بغل کن.

ووییی عسل مامان...عاشق خنده هاتم که وقتی بابایی باهات

بازی میکنهمیخندی براش عزیزم.

وقتی شیرت رو خوردی و پوشکت هم عوض شده...کلی سر حالی

 و حرفمیزنی با مامانی.و یه صداهای جالبی از خودت در میاری

 و جیغ هم میزنی...جیغ خوشحالی هاااا.

خلاصه اینکه کلی خانوم شدی واسه خودت!

از ناز و عشوه هات نگو که دل منو بابایی رو میبری با اون

نگاه های نازت!

وقتی گرسنته و مظلومانه بهم نگاه میکنی و التماس میکنی...

چه حالیمیشم...

میخوام بمیرم واست مامانی که یک دقیقه هم گرسنه

نمونی خوشگلم.

هم دوست دارم زودتر بزرگ بشی و هم دلم تنگ میشه

 واسه این روزای شیرین که با همه شب بیداریهاش و

سختی هاش...روزهای عشق من و تو و باباییه!

عاشقتم گلم.یک عالمه بوس واسه چشمای نازت!!!